مدلهای کاغذی و نمونه شدن آن در کشور
در خبرها دیدم که وزارت کشور برخی از عملکردهای استانداری لرستان را به عنوان الگو برای دیگر استانداریهای کشور در نظر گرفته است.
در ذهنم چندین بار این کلمه «الگو» و «لرستان» را مرور کردم.
هر بار خواستم به نتیجهای برسم، دیدم برجهای بلند « قلعه فلکالافلاک » و کوههای « کمره سی» و « اسپی کوه» نمیگذارد خیالم به پرواز در بیاید و لحظهای سرخوش باشم.
به همین خاطر سری به فرهنگ لغت علامه دهخدا زدم تا بیشتر با این کلمه مانوس شوم، دهخدا این کلمه را اینگونه معنا کرده: الگو ؛ مدل، سرمشق، مقتدی، اسوه و نمونه
سر برگرداندم و چشمم به فرهنگ فارسی عمید که در گوشه کتابخانه کز کرده بود افتاد ورق زدم دیدم در فرهنگ لغت عمید الگو اینگونه معنا شده است: شکل چیزی که از کاغذ یا مقوا بریده باشد.
برگشتم ، دوباره خبر را خواندم و از جنبههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و بومی ، منطقهای و کشوری آن را ارزیابی کردم دیدم ای دل غافل که عمید چقدر زیبا حال و روز ما را درک کرده و چه با مسما این کلمه الگو را معنا کرده است.
بر روح بلند علامه دهخدا درودی فرستادم و دست به دامن عمید شدم تا بیشتر این کلمه با مسمای الگو را با پوست و استخوانم درک کنم.
احتمالا وزارت فخیمه کشورمان برای این بخشی از کارهای استانداری لرستان را الگو قرار داده است که هیچ استانی تا کنون در هیچ دولتی نتوانسته تنها بر روی کاغذ پنچری « شرکت لاستیک سازی لرستان را در بیاورد»
نگاهی دیگر کردم و دیدم به راستی باید ید طولای در الگو سازی داشته باشی تا بتوانی بر روی کاغذ هر چند سال یک بار « شرکت پارسیلون» را زنده کنی.
دیدم به غیر از الگوی کاغذی می توان چرم « کارخانه چرم و پوست لرستان » را به کیف و کفش تبدیل کرد.
رفتم تا دور دریاچه کیو نفسی چاق کنم دیدم « این برج گهای دو قلو» چقدر الگوهای خوبی برای توسعه هستند.
نگاهی به آفتاب کردم که داشت رمقهای آخرش را به شهر میبخشید تا پشت سپید کوه خود را پنهان کند برای آغاز دیگری که قرار بود در « سیاه کمر» طلوع کند.
چشمانم را بر روی زنی که برای جمع کردن تکههای کارتون در سطل زباله کنار خیابان فرو رفته بود بستم تا بیشتر از این خود را سرزنش نکنم.
دیدم چه الگوی مناسبی هستیم برای……
🖊️عبدالرضا شهبازی
یکشنبه دوم بهمنماه ۱۴۰۱
پایان پیام/
ثبت نظر شما